ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم، واقع در 67000گزی جنوب خاوری راین و 2000گزی راه شوسۀ بم به جیرفت. دارای 30 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم، واقع در 67000گزی جنوب خاوری راین و 2000گزی راه شوسۀ بم به جیرفت. دارای 30 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز، شهرستان ارومیه. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل مالاریائی، و 307 تن سکنه. آب آن از رود گدارچای تأمین می شود. و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوب و برنج است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز، شهرستان ارومیه. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل مالاریائی، و 307 تن سکنه. آب آن از رود گدارچای تأمین می شود. و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوب و برنج است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
مرادف کلکل. (آنندراج). شور و غوغا. (غیاث). مبدل عامیانۀ قال مقال. شورو غوغا. قال مقال. (فرهنگ فارسی معین) : این همه کل مکل از تنبک گویندۀ تست مطربا حق حق ما از دم پویندۀ تست. میرنجات (از آنندراج)
مرادف کَلکَل. (آنندراج). شور و غوغا. (غیاث). مبدل عامیانۀ قال مقال. شورو غوغا. قال مقال. (فرهنگ فارسی معین) : این همه کل مکل از تنبک گویندۀ تست مطربا حق ْ حق ِ ما از دم پویندۀ تست. میرنجات (از آنندراج)
ده کوچکی است از دهستان سیاه رود بخش حومه شهرستان دماوند و دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) ، نام محلی است در کنار جاده تهران و فیروزکوه میان رودهن و راه دماوند واقع در 53100گزی تهران است
ده کوچکی است از دهستان سیاه رود بخش حومه شهرستان دماوند و دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) ، نام محلی است در کنار جاده تهران و فیروزکوه میان رودهن و راه دماوند واقع در 53100گزی تهران است
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 8000گزی جنوب باختری ده دوست محمد و 4000گزی جنوب راه مالرو ده دوست محمد به زابل. هوای آن گرم معتدل و دارای 129 تن سکنه است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 8000گزی جنوب باختری ده دوست محمد و 4000گزی جنوب راه مالرو ده دوست محمد به زابل. هوای آن گرم معتدل و دارای 129 تن سکنه است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نوعی از میخ آهن که سرش پهن میباشد. (آنندراج). میخ سربزرگ چوبی یا فلزی که بیشتر به دیوار اطاق کوبیده میشود برای آویختن چیزها از آن. (فرهنگ نظام). میخ بزرگ. میخ چادر. (ناظم الاطباء). میخی که سر آنرا بصورت گلی سازند: در از سدرۀ بوستان ثواب ز گل میخیش رو شناس آفتاب. ظهوری (از آنندراج). بیا به درگه شاهنشهی که از در او شکفته غنچۀ گل میخ بر رخ ایام. ابوطالب کلیم (از آنندراج). شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام. مسیح کاشی (از آنندراج). عرصۀ شهر هری فوق سپهر اخضر است درگهش را شمسۀ خورشید گل میخ در است. آگهی هروی. ، دگمه ای که خلخال و دست برنجن را بدان بند سازند. (ناظم الاطباء)
نوعی از میخ آهن که سرش پهن میباشد. (آنندراج). میخ سربزرگ چوبی یا فلزی که بیشتر به دیوار اطاق کوبیده میشود برای آویختن چیزها از آن. (فرهنگ نظام). میخ بزرگ. میخ چادر. (ناظم الاطباء). میخی که سر آنرا بصورت گلی سازند: در از سدرۀ بوستان ثواب ز گل میخیش رو شناس آفتاب. ظهوری (از آنندراج). بیا به درگه شاهنشهی که از در او شکفته غنچۀ گل میخ بر رخ ایام. ابوطالب کلیم (از آنندراج). شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام. مسیح کاشی (از آنندراج). عرصۀ شهر هری فوق سپهر اخضر است درگهش را شمسۀ خورشید گل میخ در است. آگهی هروی. ، دگمه ای که خلخال و دست برنجن را بدان بند سازند. (ناظم الاطباء)
نوعی از گل: نهانی به پالیزبان گفت شاه که از مهتر ده گل مهر خواه. فردوسی. چو بشنید از او این سخن باغبان گل مهر آورد آمد دمان. فردوسی. ز خرادبرزین گل مهر خواست به بالین مست آمد از حجره راست. فردوسی
نوعی از گل: نهانی به پالیزبان گفت شاه که از مهتر ده گل مهر خواه. فردوسی. چو بشنید از او این سخن باغبان گل مهر آورد آمد دمان. فردوسی. ز خرادبرزین گل مهر خواست به بالین مست آمد از حجره راست. فردوسی
گلی را گویند که ازبرای بهم وصل کردن اتصال آجر و سنگ و خشت و یا کشیدن بر روی دیوار استعمال کنند. (سفر خروج 1:14 سفر لاویان 14: 41 و 42 سفر خروج 13:10). این گل عموماً از گل سرخ و کاه بهم آمیخته ساخته میشد و گاهی اوقات از ریگ و خاکستر و آهک ترتیب می یافت و بعضی اوقات در عوض گل قیر استعمال مینمودند، چنانکه در خرابه های بابل دیده میشود. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به ملاط شود
گلی را گویند که ازبرای بهم وصل کردن اتصال آجر و سنگ و خشت و یا کشیدن بر روی دیوار استعمال کنند. (سفر خروج 1:14 سفر لاویان 14: 41 و 42 سفر خروج 13:10). این گل عموماً از گل سرخ و کاه بهم آمیخته ساخته میشد و گاهی اوقات از ریگ و خاکستر و آهک ترتیب می یافت و بعضی اوقات در عوض گل قیر استعمال مینمودند، چنانکه در خرابه های بابل دیده میشود. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به ملاط شود
دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان واقع در 35هزارگزی جنوب باختری اردستان و 19هزارگزی شمال راه شوسۀ اردستان به اصفهان. هوای آن معتدل و دارای 159 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، خشکبار و کتیراست. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان واقع در 35هزارگزی جنوب باختری اردستان و 19هزارگزی شمال راه شوسۀ اردستان به اصفهان. هوای آن معتدل و دارای 159 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، خشکبار و کتیراست. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول واقع در 30هزارگزی شمال باختری اندیمشک، کنار راه آهن تهران به اهواز. هوای آن گرم و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از لولۀ راه آهن و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و کارگری راه آهن و صنایع دستی آنان قالیبافی میباشد. ساکنین از طایفۀ عشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول واقع در 30هزارگزی شمال باختری اندیمشک، کنار راه آهن تهران به اهواز. هوای آن گرم و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از لولۀ راه آهن و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و کارگری راه آهن و صنایع دستی آنان قالیبافی میباشد. ساکنین از طایفۀ عشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان پل رود بخش رودسر شهرستان لاهیجان. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری رودسر و 6هزارگزی جنوب شوسۀ رودسر به شهسوار. محلی جلگه و هوای معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 85 تن است. شغل اهالی گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان پل رود بخش رودسر شهرستان لاهیجان. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری رودسر و 6هزارگزی جنوب شوسۀ رودسر به شهسوار. محلی جلگه و هوای معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 85 تن است. شغل اهالی گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
میخ آهنین با سر مدور پهن (که بر دروازه کوبند یا میخ چادر و مانند آن) : شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام. (مسیح کاشی)، دگمه ای که خلخال ودست برنجن را بدان بند کنند
میخ آهنین با سر مدور پهن (که بر دروازه کوبند یا میخ چادر و مانند آن) : شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام. (مسیح کاشی)، دگمه ای که خلخال ودست برنجن را بدان بند کنند
از قال مقال تازی غوغا (این واژه پارسی است) شور بانگ شور و غوغا قال مقال: (مطربا، حق حق ما از دم گوینده تست این همه کل مکل از تنبک کوبنده تست)، (گل کشتی)
از قال مقال تازی غوغا (این واژه پارسی است) شور بانگ شور و غوغا قال مقال: (مطربا، حق حق ما از دم گوینده تست این همه کل مکل از تنبک کوبنده تست)، (گل کشتی)
گیاهی از تیره سوسنیها از دسته مار چوبه ها که ریشه اش خاصیت دارویی دارد. چون بگیاهان مجاور می پیچد ظاهرا با پیچکها اشتباه میشود. ساقه اش خاردار است بالکا
گیاهی از تیره سوسنیها از دسته مار چوبه ها که ریشه اش خاصیت دارویی دارد. چون بگیاهان مجاور می پیچد ظاهرا با پیچکها اشتباه میشود. ساقه اش خاردار است بالکا